معنی سلطان ملکشاه

لغت نامه دهخدا

سلطان ملکشاه

سلطان ملکشاه. [س ُ م َ ل ِ] (اِخ) رجوع به ملکشاه و سلجوقیان شود.


ملکشاه

ملکشاه. [م َ ل ِ](اِخ) دهی از بخش سنجابی است که در شهرستان کرمانشاهان واقع است و 120 تن سکنه دارد.(از فرهنگ جغرافیایی ایران ج 5).

ملکشاه. [م َ ل ِ](اِخ) ابن محمودبن محمدبن ملکشاه بن الب ارسلان سلجوقی. از سلاجقه ٔ عراق. وی بعد از عمش مسعودبن محمدبن ملکشاه به سلطنت رسید، اما به علت بی کفایتی و افراط در در باده خواری و لهو و لعب پس از چهار ماه پادشاهی از سلطنت خلع شد و برادرش محمدبن محمود به جای او به تخت پادشاهی نشست. وی در 32 سالگی به سال 555 هَ. ق. در اصفهان درگذشت. و رجوع به تاریخ ابن الاثیر ج 11 ص 118 و تاریخ گزیده صص 466- 468 و طبقات سلاطین اسلام و حبیب السیر چ خیام ج 2 ص 526 شود.

ملکشاه. [م َ ل ِ](اِخ) دهی از دهستان سرولایت است که در بخش سرولایت شهرستان نیشابور واقع است و 197 تن سکنه دارد.(از فرهنگ جغرافیایی ایران ج 9).

ملکشاه. [م َل ِ](اِخ)(... سلجوقی) نام پدر سلطان سنجر است که پادشاه خراسان بود.(برهان). نام پادشاهی... از سلجوقیان که نظام نام وزیری داشت که بسیار سخی و کریم الطبع بود.(غیاث)(آنندراج). جلال الدین ابوالفتح حسن ملکشاه بن محمد الب ارسلان سلجوقی(445- 485 هَ. ق.) به سال 465 هَ. ق. پس از کشته شدن پدرش الب ارسلان به سلطنت رسید و زمام امور مملکت را به دست خواجه نظام الملک سپرد و او را به اتابک ملقب ساخت. در ابتدای پادشاهی وی عمادالدوله قاورد عمش به ادعای سلطنت برخاست و عازم تسخیر ری و بلادجبل شد، اما ملکشاه بر قاورد دست یافت و به صوابدید نظام الملک او را بکشت. در سال 470 هَ. ق. برادر خود تتش، ملقب به تاج الدوله را مأمور فتح شام کرد و او به سال 472 هَ. ق. دمشق را بگشود و سلسله ٔ سلاجقه ٔ شام را تأسیس کرد. در سال 477 هَ. ق. برای سرکوبی شرف الدوله ٔ عقیلی لشکر به سوی او فرستاد. این سپاه اگرچه امیر موصل را منهزم و محصور کردند، اما ملکشاه به علت انقلاب خراسان و عصیان برادرش تکش با شرف الدوله صلح کرد و او را همچنان در بلاد خود به امیری باقی گذاشت. ملکشاه در بازگشت به خراسان تکش را دستگیر کرد و میل در چشمانش کشید. در سال 477 هَ. ق. سلیمان قتلمش، مؤسس سلاجقه ٔ روم بر بندر انطاکیه حمله برد و این بندر را که از سال 358 هَ. ق. به تصرف رومیان شرقی درآمده بود به نام ملکشاه فتح کرد و بر حوزه ٔ حکومتی خویش بیفزود. فتح انطاکیه حدود ممالک سلجوقی را از طرف مغرب به کنار دریای مدیترانه رساند. در سال 479 هَ. ق. ملکشاه از اصفهان عازم الجزیره و شام شد و حلب را تصرف کرد. در سال 482 هَ. ق. به ماوراءالنهر حمله برد و ابتدا بخارا و سپس سمرقند را تصرف کرد و بر احمدخان، خاقان ترکستان دست یافت و او را به اسیری با خود نگاه داشت. در همین اوان، امیر کاشغر نیز قبول اطاعت ملکشاه کرد و پذیرفت که خطبه و سکه به نام وی کند. از وقایع مهم دیگر سلطنت ملکشاه، ظهور حسن صباح و قتل خواجه نظام الملک بدست یکی از فدائیان اوست(485 هَ. ق.). بعد ازقتل خواجه نظام الملک، ملکشاه وزارت خود را به تاج الملک ابوالغنایم مرزبان خسرو سپرد و اندکی بعد در نیمه ٔ شوال سال 485 هَ. ق. به وضعی نامعلوم مسموم گردید. در زمان ملکشاه، قلمرو سلجوقیان به منتهای وسعت وعظمت خود رسید. از حد چین تا مدیترانه و از شمال دریاچه ٔ خوارزم و دشت قپچاق تا ماورای یمن به نام او خطبه می خواندند و امپراتور روم شرقی و امرای عیسوی گرجستان و ابخاز به او خراج و جزیه می دادند و اصفهان در عهد او و خواجه نظام الملک از مهمترین و آبادترین بلاد جهان بشمار می رفت. از کارهای مشهور ملکشاه، اقدام به اصلاح تقویم و بستن زیجی است در اصفهان به سال 467 هَ. ق. که در آن حکیم و شاعر عالی قدر خیام نیشابوری نیز شرکت داشته و این همان است که به تقویم جلالی شهرت یافته است. و رجوع به تاریخ مفصل ایران تألیف عباس اقبال و اخبار الدوله السلجوقیه و تاریخ گزیده و کامل ابن اثیر و یادداشتهای قزوینی ج 3 ص 321 شود.

ملکشاه. [م َ ل ِ](اِخ) ابن تکش خوارزمشاهی، ملقب به ناصرالدین که از جانب پدر در خراسان حکومت داشت و به سال 627 هَ.ق. در همانجا درگذشت. و رجوع به حبیب السیر چ خیام ج 2 ص 638 و طبقات سلاطین اسلام ص 162 شود.


صاین ملکشاه

صاین ملکشاه. [ی ِ م َ ل ِ] (اِخ) رجوع به صائن ملکشاه شود.


رصد ملکشاه

رصد ملکشاه. [رَ ص َ دِ م َ ل ِ] (اِخ) رصدخانه ای که به امر ملکشاه سلجوقی ساخته بوده اند. در ذیل ص 98 تتمه ٔ صوان در ضمن بحث از حکیم میمون بن نجیب واسطی آمده: وی از اعیان منجمین عهد ملکشاه بود که از سنه ٔ 467 هَ. ق. در رصد ملکشاه با منجمان دیگر مثل خیام و ابوالمظفر اسفزاری مشغول رصد بود. و رجوع به ص 163 همان مأخذ شود.


ملکشاه اول

ملکشاه اول. [م َ ل ِ هَِاَوْ وَ](اِخ) سومین از سلاطین سلاجقه ٔ آسیای صغیر(500- 510 هَ. ق.).(از طبقات سلاطین اسلام ص 137).


صائن ملکشاه

صائن ملکشاه. [ءِ م َ ل ِ] (اِخ) پادشاه بخارا. در جهانگشای جوینی نام وی آمده است و مؤلف کتاب در ذکر احوال کورکوز گوید: ادکو تیموربا قومی از نمامان و غمازان برفتند به اتفاق به بخارا رسیدند، ملک بخارا صاین ملکشاه ایشان تمامت را ضیافت کرد در خانه ٔ خویش. (جهانگشای جوینی ج 2 ص 232).


ملکشاه ثانی

ملکشاه ثانی. [م َ ل ِ هَِ](اِخ) ابن برکیارق بن ملکشاه بن الب ارسلان سلجوقی. وی پس از مرگ پدر به سال 498 هَ. ق. به یاری دو غلام خود ایاز و صدقه به سلطنت رسید، اما در همان سال از سپاه عم خود محمدبن ملکشاه بن الب ارسلان شکست خورد و محبوس گردید. ورجوع به طبقات سلاطین اسلام ص 135 و ابن الاثیر ج 10 ص 159و تاریخ گزیده چ لندن ص 453 و 454 و حبیب السیر چ خیام ج 2 ص 503 و اخبار الدوله السلجوقیه ص 78 و 79 شود.

ملکشاه ثانی. [م َ ل ِ هَِ](اِخ) قطب الدین. ششمین از سلاطین سلاجقه ٔ آسیای صغیر(584- 588 هَ. ق.).(از طبقات سلاطین اسلام ص 137). و رجوع به حبیب السیر چ خیام ج 2 ص 539 شود.

حل جدول

سلطان ملکشاه

مشهورترین سلطان سلجوقی

گویش مازندرانی

سلطان

پادشاه – سلطان

نام های ایرانی

سلطان

پسرانه، پادشاه، به صورت پیشوند و پسوند همراه با بعضی نامها می آید و نام جدید می سازد مانند سلطان مراد، سلطانعلی، سکینه سلطان

معادل ابجد

سلطان ملکشاه

546

عبارت های مشابه

پیشنهاد شما
جهت ثبت نظر و معنی پیشنهادی لطفا وارد حساب کاربری خود شوید. در صورتی که هنوز عضو جدول یاب نشده اید ثبت نام کنید.
اشتراک گذاری